|
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 19:6 :: نويسنده : maryam.jun
گاهی ....
دلم تنگ می شود... برای حرف های معمولی....
برای حرف های ساده...
برای ((چه هوای خوبی))...
((دیشب شام چی خوردی؟))...و
چقدر خسته ام از ((چرا)).... از((چگونه))...
خسته ام از سوالهای سخت پاسخهای پیچیده....
از کلمات سنگینو فکرهای عمیق
دلم تنگ میشود گاهی
برای یک (مهربانی)ساده
دو ((فنجان قهوه ی داغ))
سه ((روز)) تعطیلی زمستان
چهار *خنده ی * بلندو
من میروم
باورکن که میروم
اما دلم برایت
مخصوصا به جهنم گفتن هایت تنگ میشود
![]()
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 19:5 :: نويسنده : maryam.jun
بچه ها دلم گرفته خییییییلی گرفته... گریه می خوام
دوست دارم برم وایسم بلند ترین نقطه دنیا دادبزنم...
بگم خدا آخه چرا نوکرتم.....
آخ... ![]()
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
وهیچ چیز
نه این دقایق خوشبوکه روی شاخه ی نارنج میشود خاموش
نه این صداقت حرفی که درسکوت میان دوبرگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز،مرا ازهجوم خالی اطراف نمی رهاند
وفکرمیکنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهدشد... ![]()
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 18:58 :: نويسنده : maryam.jun
دوست خوبم برات شعر جدید گذاشتم اگه بخونی حتما
ازش خوشت میاد.خودم وقتی دلم میگیره همینو می خونم
خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه خداحافظ... ![]() ![]() |